چند شب پیش به اتفاق همسر استوایی و یکی دگر از دوستان جان برای سرک کشیدن به یک جشن و فستیوال چینی(Legend of mid-autumn festival) عازم دانشگاه شدیم . بسیاری دیگر از دانشجویان سایر ملل نیز به منظور تماشای این فستیوال اونجا جمع بودن . درکل زیبا بود و از نظر من این همه عشق و علاقه و اهمیت به اسطوره ها و سنتها در بین این جماعت چینی الاصل بسیار جالب بود و از همه مهمتر کمک و همکاری دانشگاه با آنها (مدیران دانشگاه بیشتر مالایی و مسلمان هستند !!!) ... در دل یاد وطن افتادم که ما با اسطوره ها و سنتهایمان چه کردیمو و بطور مثال جشن چهارشنبه سوری ما چگونه است و مابقی که نگویم بهتر است ...
با کلی تلاش و تکاپو و پرسش و جستجو اسطوره این جشن اینطور که بنده فهمیدم، از این قرار است :
در اسطوره های چینی فردی است به نام Hou Yi که در زمانی که 10 خورشید بر زمین می تابیده و تمام گیاهان سوخته بودند و مردم زمین در حال مردن بوده اند ، او با استفاده از تیر کمانش 9 خورشید را نابود کرده و زمین را نجات داده است . زینرو این فرد بسیار محبوب شده تا جایی که ملکه بهشت اکسیر فنا ناپذیری (ابدی ) را به او هدیه میدهد که فقط یکنفر میتوانسته از آن بهره برد . اسطوره داستان که عاشق همسر زیبایش بوده از روی وفاداری از خوردن اکسیر امتناع میورزد و اکسیر را نزد همسر خویش به امانت میگذارد . اهریمن داستان که یکی از شاگردان Hou Yi به نام Feng Meng بوده در یک فرصت مناسب از نبود اسطوره استفاده کرده و همسر اورا مجبور میکند که اکسیر را بدو تحویل دهد ، همسر وفادار نیز چاره ایی نمی اندیشد جز آنکه خود اکسیر را سر کشیده و پرواز بلندی را شروع کرده ودر ماه سکنی گزیند ...
این جشن در شب 4 اکتبر که از نظر آنها ماه درخشنده ترین حالت را داشته برگزار شد و همه از جمله همسر استوایی فانوسی بدست داشته و به ماه به منظور تماشای دختر زیبای اسطوره می نگریستند ...
۲ نظر:
این نکته بسیار ظریف است: چرا در بسیاری از شهر های بزرگ China Town وجود دارد؟
دانستن این نکته که در دانشگاه کلاس رقص چینی وجود دارد که شرکت کننده فراوان نیزدارد حالا از لطف نیست.
صد افسوس، بزرگان معتقد اند ملتی که استوره های خود را فراموش کند، گذشته خود را فراموش کرده و
ملتی که گذشته ای نداشته باشد، آینده ای ندارد.
بحث اسطوره های ملی را قبول دارم ولی فکر نمی کنی کلا ما شرقی ها، بیشتر دوست داریم سرمان را با اسطوره های خیالی گرم کنیم، مثل همین چیزهایی که از چینی ها نوشتی یا این سریال جومونگ که نمی دونم چیه ولی حدس می زنم مثل جنگجویان کوهستان باشه که طرف نیم ساعت رو هوا معلق بود یا با یک قدم صدها متر جلو می رفت. منظورم شخص شما یا خودم نیست، منظورم کلا جامعه شرقی و بخش عمده اش جامعه خودمان است. کلا خیال پردازی را دوست داریم، چیزی که در غرب خیلی خیلی به ندرت دیده می شه. وقتی مردم یک کشور از داشتن خیلی چیزهای واقعی محروم می شوند، دولتها مردم را با سریالهایی که فقط مخصوص سن "تین ایجر" هاست به خواب و خیال فرو می برند. لطفا اگر اشتباه می کنم بگو، چون من جومونگ را ندیده ام و آخرین سریال از این دست که دیده ام همان جنگجویان کوهستان بود در شانزده هفده سال پیش. ساسان
ارسال یک نظر