۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است

گاهی میمونم که باید تاسف خورد یا خندید ، باید اعتراض کرد یا سکوت .
یواش یواش دارم به این نتیجه میرسم که ادب و اخلاق حلقه گمشده زندگی اجتماعی ماست و کسب علم و دانش هم در مواردی هیچ کمکی نکرده و نخواهد کرد .
تاسف و نگرانی من از این است که میبینم ، هموطنی در بالاترین سطح دانشگاهی مشغول تحصیل است ، اما دریغ از تحصیل ادب و اخلاق. 
ای کاش همانطور که در داشتن مدارک عالی دانشگاهی اصرار و همت داریم فقط و تنها فقط اندکی هم همت در راه تحصیل ادب  و اخلاق بخرج میدادیم . 
دیروز اتفاقی افتاد که بیش از پیش به سخن شیخ اجل سعدی باور پیدا کردم 
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است.

۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

بازهم خلیج فارس

اقا ازون قدیم ندیما گفتن به بچه آدم حرف حسابو یکدفعه بیشتر نمیگن ...اما مثل اینکه یا این عربها بچه آدم نیستن یا ما بلد نیستیم حرف حساب بزنیم . باز در خبرها یک موضوع تکراری به چشم میخورد و آن استفاده از نام دیگری برای خلیج فارس اما ایندفعه در یک مراسم رسمی (افتتاحیه بازیهای اسیایی در چین) و در حضور چند مقام عالیرتبه کشور.
 با خودم گفتم بابا یعنی هیچ راهی نداره که یکبار برای همیشه توی کله این عربها کرد این خلیج فارسه نه خلیجه دیگه .  حتما یه نفعی واسه این عربها داره که گالن گالن نفت و صندوق صندوق دلار خرج میکنن تا تن این خلیج بی صاحب لباس عربی بکنن و شاید خدایی نکرده زبونم لال از این دلارها خلاصه تو مملکت ما هم بله !!! که هیچ کار اساسی واسه حل این مشکل نمیشه ! والا من که نمیدونم اما دیگه چه بخواهیم و چه نخواهیم این خلیج هم داره عرب میشه و ما مثل همیشه هیچ کاری نمیتونیم بکنیم جز اینکه هی الکی شعار بدیم خلیج تا ابد فارس.
در مورد اتفاق اخیر یکی به من بگه نمیشد به نشانه اعتراض کل کاروان ورزشی ایران را به وطن بازگردانید و یکبار هم که شده محکم جلوی این جریان ایستاد . مگر نه که دولت ما در راستای اعتراض و عدم برسمیت شناختن اسرائیل در مسابقات ورزشی از حضور ورزشکاران در مقابل ورزشکاران اسرائیلی ممانعت میکند ، خوب چرا اینجا نمیشه این کار و کرد والا که این مهمتر از آنست . 
قسمت جالب این قضیه اینه که میگن نخست وزیر چین از مقامات ایرانی عذر خواسته و همه چی حله . اما بنده کل اینترنت جستجو کردم جز چند سایت خبری داخلی هیچ نشانی از این عذرخواهی ندیدم . راست و دروغش هم گردن همونا که میگن .

۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

دور روزگاران را چه شد

همیشه از خودم میپرسم که چرا این چنین اشعار همیشه وصف حال مرز بوم من است. جدا از راز و رمز جاودانگی حافظ و سعدی و ... دلایل دیگر هم دخیلند؟! . 
 
یاری اندر کس نمی بینم یارانرا چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی بادو باران را چه شد
شهریاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند
کس بمیدان در نمی آید سوران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی بر نخواست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد

براستی که از که باید پرسید ؟؟؟

۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

پیتزا غذایی است ایرانی الاصل


بله از قرار معلوم و طبق نظر خانم ساناز مینایی پیتزا غذایی است ایرانی الاصل و این ایتالیا الکی شده زادگاه پیتزا . 
به منظور تکمیل نظر ایشان، اینجانب هم بر اساس اخبار واصله  از خبرگزاری استوایی  نقل میکنم که در بررسی های باستان شناسی و کاووش های علمی شهر سوخته یک تکه پیتزای مخصوص از دل خاک بیرون کشیده شد که کارشناسان قدمت آنرا بیش از پنج هزار سال تخمین زده اند. همچنین گروهی دیگر از کاوشگران در تپه تاریخی هگمتانه نیز موفق به کشف یک تکه از منوی غذای رستوران شبهای هگمتانه شده اند که در آن نیز علاوه بر آبگوشت ، چلو کباب ، قورمه سبزی ، انواع پیتزا شامل مخلوط ، مخصوص ، یونانی ، سبزیجات ، قارچ و گوشت و از همه جالبتر پیتزای سیسیلی به چشم میخورد .
در راستای این کشفیات این تئوری کارشناسان ، که درتخت جمشید بقایای کنار کاخ تچر مربوط به کاخ آپادانا نبوده  تقویت شده و بسیاری  از باستان شناسان بر این باورند که آپادانا کاخ نبوده و بلکه فست فود بزرگی با انواع و اقسام برگرها و پیتزاها بوده است. از نکات بسیار قابل تامل که کارشناسان را نیز به حیرت وا داشته است اینکه ایرانیان مبدع دلیوری هم بوده اند زیرا فست فود آپادانا مجهز به سیستم پیشرفته دلیوری غذا بوده است تا بدان جا که پیتزا را تا سرحدات مملکت نیز دلیور میکرده است .
خلاصه که شک نکنید پیتزا هم مال خودمون بوده است .

۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه

پوزش آقای افتخاری


با اینکه تعداد پوزش خواستن اینجانب دانشجوی استوایی داره زیاد میشه ولی این عذرخواهی هم واجبه .
جناب آقای استاد، خواننده، هنرمند، ته صدا، اینکاره، مردمی، خوش تیپ، با وفا، عاشق،اعتماد به نفس ،  افتخاری جان بنده دانشجوی استوایی ساکن در ولایت غربت از شما عذر میخواهم و تو رو خدا دیگه ول کن برادر، 
حالا ما ندانستیم یه چیزی گفتیم شما کوتاه بیا . آقا اصلا بیا من امضا بدم شما از همه بهتری ، 
عزیز جان شما نکنه ناراحت شی جلای وطن کنی، یعنی ملتی را سوگوار میکنی بخدا .
شما بمون و بخون ما از دلت در میاریم . آره بابا .اصلا می سپرم یه شبکه اختصاصی تو صدا و سیما بهت بدن بشینی صبح تا شب بخونی و شب تا صبح هم تکرارشو بذاره ، مردم حالشو ببرن . بعدش هم میسپریم بر و بچ یه جشنواره ایی چیزی به نام شما برپا کنند بیای یه هفت یا شایدم هشت تا جایزه و تندیس حنجره طلایی و نقره ایی و برنزی اینا هم بهت بدن . 
آره هنرمند جان شما بخون . تو رو خدا بمون و بخون .
بنده قول میدم بگم این قطعه را هم از دیوان شیخ اجل سعدی حذف کنن که دیگه هیچ مشکلی نباشه .
به دست آهن تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیش امیر
عمر گرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
ای شکم خیره به نانی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دو تا

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

اینجا خاورمیانه است

اینجا
خاورمیانه است

ما با زبان تاریخ حرف می زنیم
خواب های تاریخی می بینیم
و بعد
با دشنه های تاریخی
سرهای همدیگر را می بُریم

از شام تا حجاز
از حجاز تا بغداد
از بغداد تا قسطنطنیه
از قسطنطنیه تا اصفهان
از اصفهان تا بلخ
بر سرزمین های ما
مرده ها حکومت می کنند

اینجا
خاورمیانه است
و این لکنته که از میان خون ما می گذرد
تاریخ است.


اینجا
خاورمیانه است
سرزمین صلح های موقت
بین جنگ های پیاپی
سرزمین خلیفه ها ، امپراتوران ، شاهزادگان ، حرمسراها
و مردمی که نمی دانند
برای اعدام یک دیکتاتور
باید بخندند یا گریه کنند.

برگرفته از وبلاگ حافظ موسوی

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

طرح استیضاح

بالاخره نمردیم و یک حرکتی از نمایندگان مجلس دیدیم . بابا مردیم جون به سر شدیم همه عالم و آدم فهمیدن که ایشان اینکاره نیستند.
خوب شکر که از قرار معلوم مجلس نشینان نیز پی بردن که آقای کامران خان دانشجو هیچ جوره اینکاره نیست که طرح استیضاح ایشان را مطرح کرده اند.
دیره اما امیدوارم نتیجه اش خوب باشه ...

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

منشور تاریخی کوروش کبیر وارد ایران شد

بالاخره پس از کلی کش و قوس منشور تاریخی کوروش کبیر وارد ایران شد اما نمیدونم چرا من یاد این شعر شمس لنگرودی افتادم که میگه :

دیر آمدی موسی!
دوره‌ی اعجاز گذشته‌است
عصایت را به چارلی‌ چاپلین هدیه کن
که کمی بخندیم
 
واقعا دیر آمدی ...

۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

به من گفته‌اند هیچ نگویم

اینجانب دانشجوی استوایی نیز به نوبه خودم نسبت به حکم وحشیانه سنگسارخانم سکینه آشتیانی اعتراض دارم و خواستاربرقراری دادگاهی براساس موازین انسانی  برای ایشان هستم. و اینکه تعداد زیادی از هموطنانم به دلایل بسیار الکی جانشان در زندان در خطر است درحالیکه هیچ نامی از ایشان نیست . اینکه تعدادی دگر جانشان را در کف خیابان جا گذاشتند و هیچ کس نفهمید . اینکه هزاران انسان فقط به دلایل واهی  دور از خانه و خانواده درزندان چشم امید بر آینده بسته اند . اینکه روزانه احکام زیادی بدتر از سنگسار در گوشه کنار ایران صادر میشود . چندان مهم به نظر نمیرسد که بزرگ و کوچک، آشنا و غریبه ،دوست و دشمن، اعتراضی کنیم ،محکوم کنیم و ...
 
به من گفته‌اند هیچ نگویم
نه از پرنده، نه از باد؛
و تنها به خیابان‌های سیاه و سفید فکر کنم 
(حافظ موسوی) 

۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

شاخص رفاه

خوشبختانه در این دوره زمونه به لطف اینترنت اطلاعات براحتی در دسترس قرار میگیرد . چند شب پیش در راستای پروژه درسی خودم به یکی از گزارشهای اقتصادی-اجتماعی برخورد کردم که بد ندیدم بطور اجمالی اینجا معرفیش کنم .
موسسه لگاتام (Legatum) هر ساله گزارشی تطبیقی بر اساس شاخص رفاه و کامیابی ارائه میده که حدود 104 کشور دنیا بر اساس این شاخص رتبه بندی میشوند.
شاخص رفاه(PROSPERITY INDEX) در حقیقت میزان رفاه ، ثروت ، کمیابی و بطور کلی کیفیت زندگی مردم در کشورهای مختلف دنیا را نشان میدهد. البته که این گزارش در نوع خودش بسیار علمی و معتبر است و همکاری این موسسه با دانشگاه آکسفورد و MIT بر اعتبار این گزارش افزوده است .
در گزارش سال 2009 این موسسه وضعیت ایران بسیار بد ارزیابی شده است که اصلا دور از ذهن هم نیست . ایران در میان 104 کشور 94 شده است .
اندکی بررسی و کاووش در این گزارش نشان میدهد که دنیا به چه میاندیشد و به کجا میرود و ما چه فکری داریم و چه راهی میرویم !!!
رتبه ایران در زیر شاخه های این گزارش :
بنیادهای اقتصادی : هفتاد و نهم
نوآوری و کارآفرینی : شصت و نهم
نهادهای دموکراتیک : نود و سوم
آموزش : پنجاه و نهم
بهداشت : هفتادم
امنیت و ایمنی : هشتاد و هشتم
آزادی فردی : صد و یکم
سرمایه اجتماعی : هشتاد و دوم
نظام دولتی : صد و دوم
فکر کنم شما هم با من همنظر هستید که نتایج چندان دور از ذهن نیست .آدم نا خودآگاه یاد شاخص فلاکت معروف می افته !

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

داستان سفر ما با ایران ایر

داستان سفر ما با ایران ایر هم کم کم داره میشه یک مثنوی تمام و کمال .
داستان از این قرار بود که من و همسر استوایی قرار بود با هواپیمایی ایران ایر از وطن به دیار غربت برگردیم . دوبار پرواز بدون هیچ گونه اعلام قبلی کنسل شد و دست اخر پرواز با تاخیر بسیار انجام شد . در نهایت ما به پرواز بعدی نرسیدیم و طبق قوانین یاتا، ایران ایر باید خسارت ما را بپذیرد . اما پس از یک ماه و نیم پیگیری هنوز هیچ جواب درستی دریافت نکردیم .
اینکه چی شد هواپیمایی ایران ایر با اون همه عظمت و رکورد بی سابقه کارش به اینجا کشید، خودش مجال دیگه می طلبه . البته که طبق معمول همه تقصیر گردن آمریکا جهانخوار و تحریم و این چیزاست و اصلا به ما هم مربوط نیست که این همه کشور تو دنیا چرا ما باید اسیر تحریم باشیم .
اما نکته مهم اینجا اینکه رفتار مدیران و کارمندان این شرکت بحدی زشت و زننده است که اصلا رغبت نمیکنم دیگه پیگیر کارم باشم . آخه یکی نیست بگه شما که هیچ ارزشی برای جان و سلامتی و زمان مردم قائل نیستید، شما که هر روز فرود اضطراری دارید، شما که ظاهرا بدلیل تحریم بسیاری از هواپیماهاتون اجازه سفر به اروپا و حتی شرق را ندارند ، شما که اعصاب و ادب ندارید ،تکرار میکنم ادب ندارید ،شما که کوچکترین شناختی از دانش مدیریت ندارید ، شما که نمیدونید حق با مشتریست ، شما که نمیدانید هواپیما اتوبوس نیست و نباید سرپایی سوار کرد و به هزار دلیل دیگر، خوب مگه مجبورید . ببندید درشو و ملتی را راحت کنید .
همین

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

گفتاری از دکتر حسین فاطمی


«برای جامعه و ملتی که می‌خواهد زنجیرهای گران بندگی و غلامی را پاره کند، این طور رنج‌ها و جان سپردنها و قربانی دادن‌ها باید امری عادی و بسیار ساده تلقی شود. تنها آتش مقدسی که باید در کانون سینهٔ هر جوان ایرانی برای همیشه زبانه بکشد این آرزو و آرمان بزرگ و پاک است که جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال استعمار و فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد»
این سخنان از قول دکتر حسین فاطمی دوست و وزیر امور خارجه دولت مصدق و اولین پیشنهاد دهنده طرح ملی شدن صنعت نفت  در بیمارستان بعد از ترور نافرجامش نقل شده است . 
دکتر فاطمی مدتی بعد کودتای بیست و هشت مرداد اعدام شد .

۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

دوئل از نوع نفتی

رقابت نفتی در خاورمیانه هم در نوع خودش جالبه . میدانهای نفتی و گازی بسیاری بین کشورهای این منطقه مشترکه . ایران هم از قرار معلوم دارای 23 میدان مشترک نفت و گاز با کشورهای کویت، عراق، قطر، عمان، امارات متحده عربی، عربستان سعودی و ترکمنستان است. خلاصه در هریک از این میدانها رقابت بسیار شدیدی در خصوص افزایش میزان برداشت وجود دارد از این رو که طبق قوانین هرکه زور و توانش بیشتر برداشتشم بیشتر.
خلاصه این وسط یواش یواش داره سر ما کلاه میره چون رقبا با سرمایه گذاری شدید و دعوت از بهترین شرکتهای بین المللی با انتقال فناوری های روز دارن سهمشونو از این منابع مشترک روز به روز بشتر میکنن و ما اندر خم گفتمان در خصوص فرصت ها و تهدید های تحریم ماندیم و نقدو گذاشتیم کنار چسبیدم به نسیه  ( کنایه به سرمایه گذاری برای دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ایی ).
در همین گیر دار که ما از یک طرف در فکر مدیریت جهانی وصدور دانش و تکنولوژی به اقصا نقاط دنیا هستیم و از طرف دیگر در به در به دنبال شرکتهای چینی و هندی و روسی ( اونم نه بدرد بخوراش ) به منظور افزایش بهره برداری از منابع مشترک ، کشورهای دیگر براحتی با برنامه های بسیار دقیق بدون جار و جنجال دارن حالشو میبرن حتی عراق !
بطور مثال عراق به منظور افزایش بهره برداری (رسیدن به مرز یک ميليون و هشتصد هزار بشکه) در میدان نفتی مجنون (آزادگان ما) با شرکتهای شل (انگلیس - هلند) ، پتروناس (مالزی) و هالیبرتون (آمریکا) قرار داد میبنده و ما به همین منظور(رسیدن به مرز 260 هزار بشکه نفت ) اول دست به دامان ژاپنی ها شدیم که ژاپنی ها  بعد خاتمی تقریبا رفتن روسها و هندیها که سر کارمون گذاشتن و حالا چینی ها وارد کارزار شدن .
دیگه شما پیدا کنید برنده این دوئل را ...

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

تمام مدارک دانشگاهی

آدم بعضی وقتها میمونه که در مقابل برخی از صحبتها چی بگه چی نگه . دیروز از قول امیر قلعه نوعی مصاحبه ایی روی سایتهای خبری دیده شد که ایشان گفته اند تمام مدارک دانشگاهی را سپری کردم !!!. عجب بابا چه حکایتی شده .
تشخیص اینکه ایشان مربی خوبی هست یا نیست کار من نیست .
اما آخه این حرف یکم الکی بنظر میاد . گیرم ایشان بهترین مدرک مربیگری از اروپا داشته باشند (که ندارند) اما چه ربطی به مدارک دانشگاهی داره .
جناب برای گرفتن مدارک دانشگاهی باید اول دیپلم داشت و بعد رفت دانشگاه سر کلاس . اونم 4 ماه و یکسال نه عزیز جان. برای همه مدارک که شما گفتی همشو داری حداقل یه 10 سالی باید سخت درس خوند . البته که ما که بخیل نیستیم شاید شما هم مدرک دکتری از آکسفوردی ، هاوایی چیزی داری . خلاصه ایرادی هم نداره عزیز اگر داری رو کن ، شاید توهم وزیری یا مشاوری یا معاونی شدی .
دیگه از زمان قدیم گفتن که اب که سر بالا بره ....

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را

این که میگن ادبیات ما آینه تمام نمای احساسات ماست ، پر بیراه نگفتن . گاهی آدم یک عالمه حرف و حدیث تو ذهنشه که نمیتونه بزبان بیاره ، و حتی اگه بشه آورد باید کلی سانسورش کرد و از سر و تهش زد . ولی وقتی با دقت بیشتری  مجموعه اشعار شاعران این سرزمین مد نظرم قرار میگیره ، متوجه میشوم بعضی از احساسات سالیان سال در این سرزمین مشترک بوده و شاعران زیادی در این خصوص سروده دارند . حسی دارم که نه میتونم به زیان بیارم و نه قابل تفسیره فقط این غزل شیخ اجل سعدی شیرازه که میتونه این حس تا حدود زیادی بیان کنه . 
 برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را                     بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
هر ساعت از نو قبله‌ای با بت پرستی می‌ رود                   توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
می با جوانان خوردنم باری تمنا می‌کند                            تا کودکان در پی فتند این پیر دردآشام را
از مایه بیچارگی قطمیر مردم می‌شود                              ماخولیای مهتری سگ می‌کند بلعام را
زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا می‌کشد                       کز بوستان باد سحر خوش می‌دهد پیغام را
غافل مباش ار عاقلی دریاب اگر صاحب دلی                     باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را
جایی که سرو بوستان با پای چوبین می‌چمد                      ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیم اندام را
دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل                         نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را
دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش              جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را
باران اشکم می‌رود وز ابرم آتش می‌جهد                         با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را
سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود                صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را


۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

دومین سالگرد تولد در ولایت غربت

فردا دهه سوم زندگی اینجانب به پایان میرسه و بدون چک و چونه وارد دهه چهارم خواهم شد .
اینجوری دیگه زمان مثل برق و باد میگذره و سالها و دهه های عمر هم یکی پس از دیگری میان و میرن .
شوخی شوخی دهه سوم زندگی با آن همه شور و شوقش تموم شد و اینجاست که باید ژست پیرمردی گرفت و بخونم جوانی هم بهاری بود و بگذشت .
خلاصه امروز از صبح همش درگیر خاطرات سالهای گذشته بودم . نمیدونم چرا هیچ وقت همچین حسی به سالگرد تولدم نداشتم ولی این دومین سالگرد تولدم در غربت مرا بدجور گرفتار گذشته ها کرد.

۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

دروغ ناخوشي ملي

از وقتي كه برگشتم ايران ياد يك جملاتي از كتاب حاجي باباي اصفهاني افتادم كه بد نديديم اينجا بيارم : 
" به ايرانيان دل مبنديد كه وفا ندارند. سلاح جنگ و آلت صلح ايشان دروغ و خيانت است . به هيچ و پوچ آدمي را به دام مي اندازند . هرچه به عمارت ايشان كوشي به خرابي تو مي كوشند. دروغ ناخوشي ملي و عيب فطري ايشان است و قسم شاهد بزرگ اين معني. مگر قسمهاي ايشان را نديده ايد. ببينيد سخن راست را چه احتياج به قسم است . "

اگر از دايره انصاف خارج نشويم و تعصب را در نظر نگيريم ، اين جملات پر بيراه نيستند .
درد اصلي مملكت من زوال اخلاقي و پسرفت فرهنگي است نه مشكلات سياسي .  تمام بد اخلاقي هاي سياسي اين مرز و بوم در گذشته دور و معاصر و حال و آينده ريشه در نابسامانيهاي فرهنگي ما دارد كه در بالا بدرستي بدان اشاره شده است .
قصد دارم در آينده در خصوص ابعاد فرهنگي اجتماعي ايرانيان با استفاده از منابع معتبر بيشتر بنويسم . اميدوارم دوستان هم من را در اين مهم ياري كنند .

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

قيمت خودرو

دوستان بالاخره جواب يك سوال قديمي رو پيدا كردم . بد نديدم بگم شما هم بدونيد .
هميشه همه جا اين سوال در بين مردم هست كه چرا خودرو در ايران بسيار گران است ؟ بخصوص خودروهاي آنچناني ؟
پيداش كردم اصلا جواب پيچيده ايي نداره ، ربطي به عوارض خودرو ، حمايت صنايع داخلي ، كمبود بهره وري ، اقتصاد بسته ، واقعي نبودن نرخ ارز و هزار عامل ديگر اقتصادي و صنعتي و اجتماعي و سياسي و دولتي نداره .
جواب بسيار سهله فقط جمع و تفريق چند عدد ساده ست .
مثلا اگر تصور كنيد خودرويي بخريد حدود 70 يا 80 ميليون تومان اين پولي كه داديد همش يكمش پول خودروي شماست . مابقي پولي كه شما ميپردازيد در حقيقت سهم شما از خيابانها و جاده هاست از اينرو شما كاملا حق داريد هر طور كه دوست داريد در خيابانها و جاده ها و بزرگراهها رانندگي كنيد . هر كس هم جلوي شما قرار گرفت آنقدر بوق و چراغ بزنيد تا ياد بگيره خط سبقت براي شماست كه پولشو داديد . چهارراه كه رسيديد ، بدونيد كه هر ماشيني كه گرونتره يعني پول بيشتر داده پس حق تقدم داره . هرچي پول بيشتري بدهيد سهم شما بيشتره و با اختيار بيشتر ميتونيد در جاده ها رانندگي كنيد . مثلا اگر براي ماشينتون بالاي 200 ميليون بديد ، حق راي در تغيير هر نوع قوانين و مقررات را خواهيد داشت .
اين كشف جديد منه باور نداريد از امروز توي ايران به رانندگي ها دقت كنيد .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

تهران

بيست روزي از برگشتنم به وطن ميگذرد . 
چند روزي بيماري و فوت عزيزان، چند روزي ديگر، من را بخود مشغول كرد . ديد و بازديد و سفرهاي درون شهري هم از طرف ديگر روزها را يكي پس از ديگري پر كرد . هرجا رفتيم بحث دموكراسي و ديكتاتوري بود و البته از همه بيشتر مهاجرت !
زندگي كماكان در جريان و مردمان كماكان گرفتار . تهران پر از ترافيك و البته هوايي بسيار خوب ناشي از باران و باد .
دوستان همه برقرار و ياران همه مشفق .
اينترنت خوب كالايي كم ياب و كانال فارسي 1 سرگرم كننده خانواده ها .
روزنامه ها بي خبر ، وليعصر يك طرفه ، صف طويل بستني منصور، ترافيك جاده چالوس ، رالي هاي شبانه بزرگراه مدرس ، حجاب زينت زن است ، زلزله و ارتباطش با بي ناموسي ، طرح زوج و فرد و البته نمايشگاه كتاب بي كتاب .
چقدر دلم براي تهران تنگ بود ...

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

مهاجرت از وبلاگ سابقم

چند روز پیش تصمیم گرفتم که سرکی به یکی از روزنامه های محلی بکشم ببینم اینا چی می نویسن و مردمان چند نژادی این دیار چی می خوانند . هر جور مطلب مفید و غیر مفید و آموزنده و غیر آموزنده و سبز و زرد توی این روزنامه بود و بسی جالب که بیش از انچه فکر می کردم مقبول نظر افتاده و تصیم برآن گرفتم که هر از چند گاهی تورقی در چنین روزنامه ها داشته باشم. و اما ... نوشته ایی کوچک از محققی در این روزنامه بود اندر حکایت وضعیت جهانی مهاجرت که بد ندیدم در این مقال بازگو کرده البته بسیار کوتاه . عجیب پدیده ایست این مهاجرت در این دنیای خاکی که اینجانب به گمانم بزودی پای از این دنیا نیز فراتر نهاده و انسان عافیت طلب عرصه مهاجرت به اقمار و سیارات و کرات دگر بروی خود بازگشاید. همیشه در این اندیشه بودم که مهاجرت و کوچ از دیار شهر و میهن برای ما انسانهای دول جهان سوم ( البته صدایم بریده ما که از کشور در حال توسعه هستیم ) واژه ایی پر معناست و مردمان دول مترقی کمتر چنین موضوعاتی در سر می پرورانند . در این دیار که من هستم مردمان همچون این اواخر میهنم بسیار ارزوی مهاجرت به سرزمین کانگروها دارند و هر ساله بسی مالزیایی ،سنگاپوری ، تایلندی و ... چتر زندگی در آن سرزمین را باز می کنند . اما چه جالب که بسیار و دوصد بسیار از مردمان چشم آبی و سبز استرالیا برای مهاجرت به سرزمین موعودشان آمریکای جهانخوار بی تابند و بشدت مایل به زندگانی در آن سرزمینند . و بسی جالب که آمار مهاجرین آمریکایی به مالزی و سنگاپور و ... رو به فزونی ست . اینچنین حکایتی در خصوص کشورهای عربی ، اروپا ، انگلیس و حتی کشورهای ثروتمند اسکاندیناوی هم صادق است و بطور کلی آمار مهاجرت در سال 2009 میلادی نسبت به سال 2008 افزایش چشمگیری داشته و شیب مثبت منحنی مهاجرت کماکان ادامه دارد . در مورد علت و دلایل خیلی بحثی ندارم که اکثر دوستان بخصوص ساکن در ایران بخوبی واقفند . نکته قابل ذکر دیگرفرار مغزهاست که در کشور من پدیده ایست مرسوم . فرار مغزها نیز سرنوشتی همچون مهاجرت دارد و مخصوص کشور و منطقه خاصی نیست و در همه قاره های دنیا زیاد و کم وجود دارد حتی در مهد علوم و فنون روز دنیا آمریکا . اما نکته ایی که برایم جالب اینکه جوانان برخی از کشورها همچون چین ، هند ، مالزی بسیار علاقه مند به حضور و کسب علم و دانش و فن وتجربه در کشورها و دانشگاه های مدرن دنیا هستند و به همان میزان مقید به بازگشت به وطن برای خدمت به خلقشان . و این نکته را نیز نویسنده با آمار و ارقام در مقاله خود اثبات کرده و بسی شکل و نمودار برای شیر فهم شدن امثال من آورده است . خلاصه اینم از پدیده نام آشنای مهاجرت و دگر هیچ جز اینکه راست و دروغش گردن نویسنده مقاله ...

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

از وبلاگ سابقم


چند شب پیش تا دمدمای صبح در راستای رسالت کسب علم و دانش گزارش جهانی قدرت رقابتی کشورهای دنیا (World Competitiveness Report) در سال 2008 -2009 و رتبه بندی سال 2009 را بررسی میکردم به نکات تلخ و تاسف انگیزی برخوردم که بد ندیدم تو وبلاگ بنویسم حداقل درد دل که کردم ... این گزارش توسط موسسه جهانی اقتصاد تقریبا هر ساله ارائه میشه و معتبرترین و مهمترین گزارش در خصوص قابلیت رقابت پذیری اقتصاد کشورها محسوب میشود . قدرت و سلامت اقتصادی و مالی و صنعتی کشورهای مختلف دنیا را برای رقابت در سطح جهانی مشخص می کند . این شاخص خود متشکل از شاخص های گوناگون دیگر است همچنین گزارشهای جانبی دیگر هم هرساله در کنار کزارش اصلی ارائه میشود. در جدول رتبه بندی سال 2009 ایران در بین 100 کشور اول که در جدول آمده است وجود ندارد . چی بگم که وقتی به جدول نگاه میکنم آه از نهادم بلند میشه و وقتی گزارشو خوندم تو دلم گفتم دنیا داره کجا میره و ما کجا ... !!! نمیخوام گزارشو تحلیل یا تفسیر کنم فقط یه نگاه گذرا میکنم تا باز مطمئن شم که کشورهایی که از نظر وسعت ، جمعیت ،فرهنگ ، قدمت ،تمدن و.... بقول دوستان داخل آدم حساب نمیشدن چه میکنن . آمریکا که همیشه اوله و کشورهای پیشرفته دنیا هم بسته به قدرت اقتصادیشون جای و مکان خوبی دارن تا اینجاش که تعجب نداره . اما نکات جالب شاید تاسف انگیز اینجاست : سنگاپور این جزیره کوچک در دنیا سومه . قطر همسایه و شریک منابع گازی و نفتی جنوبی ما چهاردهم کشور دوست و برادر مالزی که این دوستیش با ما هدفمنده هیجدهم دنیا کشور تفریحات آنچنانی برو بچ تایلند بیست و ششم قزاقستان سی و ششم ترکیه چهل و هفتم کشور دوست و برادر حیات خلوت دولت جمهوری اسلامی در آمریکای جنوبی ونزولا پنجاه و هفتم و ... واقعا نمیدونم چی بگم ... چرا اینطوریه ؟ ما چرا نمیدونیم کجا باید بریم ؟ از صبح تا شب همش میشنویم منافع ملی ایران ، رشد پایدار اقتصادی ، توسعه ملی ، استقلال اقتصادی ، قدرت اقتصادی ، قدرت منطقه ،ابرقدرت جهان اسلام ، تمدن کهن ، فرهنگ غنی ، فرهنگ اسلامی – ایرانی و ... پس کجان ؟؟ چرا در هیچ گزارش جهانی حتی منطقه ایی اثری از صلابت و قدرت ما بچشم نمیخوره ... چطوره که دوست دشمن همه در تلاشن تو این چنین گزارشات و رتبه بندی ها از هم سبقت بگیرن و اثری از ما در بین آنها نیست . نمیخوام تعمیم بدم ولی تو گزارش توسعه انسانی ، گزارش اشتغال ، گزارش توسعه مالی ، گزارش رشد توریسم ، شاخص اقتصاد آزاد ، گزارش دسترسی به اینترنت پر سرعت و اطلاعات ، شاخص تساوی حقوق زن و مرد و صدها گزارش جهانی معتبر تهیه شده توسط موسسات بین المللی معتبر وضعیت ما بسیار وخیم و ناراحت کنندست . چه میدونم والا شایدم کل دنیا الکی سر کارند و دلشون به این کاغذ پاره ها خوشه و ما میدونیم راه چیه !!!

۱۳۸۹ فروردین ۱۷, سه‌شنبه

تولد چینی در رستوران کره ایی

دیشب تولد دوست جان چینی بود . به اتفاق خانوادش رفتیم یک رستوران کره ایی . ( پیدا کنید پرتقال فروشو )
یک مشت غذاهای عجیب و غریب دوباره خوردیم که من حتی اسم اونا رو هم نمیدونم البته اگه میدونستم هم تلفظش واقعا سخته . نوع میزها و حالت نشستن منو یاد سریالهای کره ایی وارداتی انداخت .
خلاصه اینو میخواستم بگم که دوستانی که عازم کره هستند خیلی نگران نباشن از گرسنگی نخواهند مرد .
تا اینجای کار که ما امتحان کردیم غذاهای کره ایی از غذاهای ژاپنی و چینی و مالایی خوشمزه تر و باب میل تر بوده است .
قبل از غذا انواع و اقسام سبزیجات و سالادهای ترش و تند در ظرفهای بسیار کوچک ( کوچکتر از نعلبکی ) سرو کردند که برخی جالب بود مثلا ریشه نیلوفر آبی که کمی ترش و تند بود . بعد غذای اصلی که انواع و اقسام گوشت کباب شده است که گاها شیرین و تند هستند . البته سوپ مرغ و غذایی درست شده از تخم مرغ هم بود .
خلاصه خوشمزه بود. خدا قسمت تمام دوستان بکنه .

۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

سیزده بدر استوایی

هر چقدر عید برای ما در ولایت غربت بی مزه بود ، سیزده بدر بسیار خوب و لذت بخشی داشتیم . به همت یک زوج دوست داشتنی از دوستان ایرانی روزی خاطره انگیز در ساحل زیبای دریای چین جنوبی گذراندیم .
دوستان خوب ،هوای بسیار خوب ، غذای خوشمزه ، ساحل تمیز و زیبا ، دست و پنجه نرم کردن با موج دریا و غیره هریک دلیلی بود بر خاطره انگیز شدن سیزده بدر امسال ما .
نکته جالب این بود که سبزه توسط تعدادی میمون شیطون به سرقت رفت و مجبور شدیم سرخس به جای سبزه گره بزنیم .
خلاصه که جای همه دوستان در سیزده بدر استوایی ما خالی .

۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

نوروز 1389

نمیدونم چی باید بنویسم و از چی بگم و از کی شکایت کنم . نوروز 1389 ما در ولایت غربت که خیلی بی مزه در حال گذر است . بنا به درخواست همسر استوایی این چند روز نوروز را کمی کمتر دنبال درس و مشق بودیم . البته ناگفته نماند که تعدادی از دوستان جان ایرانی و غیر ایرانی تلاش کردن با دور هم بودن کمی حال و هوای نوروز در ایران را برایمان بوجود بیاورند اما سال نو ایران کجا ، اینجا کجا .

خلاصه دوستان و یاران داخل و خارج سال نو مبارک و همیشه شاد و پیروز باشید .

۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

بدرود سال 1388 و درود بر سال 1389

سال 1388 هم با تمام هیجاناتش تمام شد و چند روز دیگر آغاز سال جدید را جشن خواهیم گرفت . سال 88 یکی از سالهای تاریخی مردمان وطن بود و به جرآت می توان گفت در 30 سال اخیر جز معدود سالهای تاثیر گذار بوده است . سال 88 از آن سالهایی بود که در حافظه تاریخی جهانیان ثبت میشود . سال 88 سال تلنگر بود . سالی که بر خیلی باورها و عقاید تلنگر زد . سالی که فکر کردن و حرکت را بیدار کرد و بسیاری را وادار به حرکت کرد و بسیاری از هیجانات و پتانسیلهای نهفته مردمان وطن را برانگیخت .
سال 88 هم دردناک بود و هم غرورآفرین . سال 88 هم سرد بود و هم گرم . سال 88 به تنهایی سالیانی بود .

بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس ... ور پایبندی همچو من فریاد میخوان از قفس
یادباد تمام سفرکردگان این سال

بدرود سال 1388 و درود بر سال 1389



۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

کارناوال چینی

چند روز پیش آخرین روز جشنهای سال نو چینی بود . در این منطقه که ما هستیم به همین مناسبت هرسال یک کارناوال بسیار جالب در شهر براه می افتد .
به توصیه یکی از دوستان چینی و به اتفاق چندی دیگر از دوستان ما نیز به محل عبور این کارنوال شادی رفتیم و با تدارکات دوست چینی در یک محل مناسب با دید عالی مستقر شدیم . جمعیت بسیاری که اکثر آنها هم چینی بودن از ساعتها قبل خودشونو به مسیر عبور کارناوال رسانیده و مستقر شده بودند . از قرار معلوم این کارناوال در نوع خودش بسیار پراهمیت است . از اینرو افراد بسیاری از شهرها و کشورهای دیگر هم برای دیدن و حتی اجرای برنامه به این منطقه می آیند .
شهر بطور کلی توسط پلیس کنترل میشد و همکاری پلیس با برگزار کنندگان مراسم بسیار جالب و قابل تامل بود . شادی و سرور در بین جمعیت موج میزد .
خلاصه راس ساعت 6 بعد از ظهر کارناوال شروع به حرکت کرد و تا حدود 10 شب طول کشید که این قطار سراسر شادی و جشن و رقص از مقابل دیدگان ما عبور کند .
برنامه ها و رسوم متعددی به اجرا گذاشته شد که بسیاری از آنها ریشه در آداب ، رسوم، سنن و افسانه های مردم چین داشت.
رقص اژدها و شیر که به دفعات و به شکلهای گوناگون اجرا شد ، بی نهایت زیبا و جذاب بود . اهدا انواع نوشیدنی و شیرینی بخصوص به کودکان بسیار زیاد بود .
از مهمترین رسوم این کارناوال بیرون آوردن خدایان از معابد بود که پنج خدا از معبد اصلی شهر بیرون آورده و بر دوش مردم در مسیر حمل میشدند و پیروان آنها با احترام به نیایش و پرستش آن مشغول میشدند.
در این ما بین از دور دست صدای اذان نیز بگوش میرسید و برخی از ما را در خصوص آزادی ادیان و عقیده وباور بفکر فرو برد.
بطور کلی مراسم بسیار مجلل و زیبایی بود و در پایان بلافاصله شاهد تمییز کردن خیابانهای مسیر عبور کارنوال از هر گونه زباله بودیم که در نوع خود نشان از هماهنگی کامل تمام ارگانهای شهری با این مراسم سنتی داشت . با توجه به اینکه خیلی از این دست اندرکاران از دین و آیین دیگر بودند .
و در انتها چند عکس از این مراسم











۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

سال نو چینی

یکی از مزایای زندگی در ولایت غربت آشنایی با فرهنگهای مختلف است بخصوص اگر در کشورهایی چند نژادی سکونت داشته باشی....
هفته گذشته تعطیلات سال نو چینی بود و به همین مناسبت تقریبا یک هفته تعطیلات و بزن و بکوب بود
تقویم چینی تقویم ترکیبی شمسی - قمری است و جشنهای سال نو معمولا تا پانزده روز ادامه می یابد و با جشن فانوس خاتمه پیدا میکند
عید دیدنی و عیدی دادن و رقص شیر و اژدها از رسوم جالب این ایام بود
بکارگیری رنگ قرمز و درختهای تزیین شده نارنگی از دیگر آداب این روزهاست و نقش و اهمیت نارنگی در سال نو چینی بسیار زیاد و جالب است
خلاصه بسیاری از رسم و رسوم سال نو چینی ما ایرانیان را بیاد نوروز ایرانی انداخته و شباهتهای بسیار زیاد و حیرت انگیزی بین آداب سال نو چینی و آداب نوروز ما دیده میشود
دیگه معلوم نیست که ما از چینی ها یاد گفتیم یا برعکس !









۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

جور دیگر باید دید

تاریخ مبارزه مردم برای رسیدن به آزادی و سعادت مدنی در کشور ما بسیار بیش از پیش تکراری و قابل پیش بینی شده است و همیشه پارادوکسهای ذاتی جامعه ایرانی فراز و نشیب جنبشهای مدنی ایرانی را تعیین میکرده و میکند و خواهد کرد
فرهنگ و ارزشهای بنیادی نا ملموس آن که ریشه در تاریخ و آموخته های بلند مدت مردمان این مرز و بوم دارد در هر حرکتی بسیار تعیین کننده بوده است
به نظر میرسد نادیده گرفتن نقش نامرئی فرهنگ در هر نوع جنبشی در تاریخ این مملکت بزرگترین اشتباه نخبگان و رهبران و اندیشمندان مردم بوده است
در فرهنگی که ریشه ها و باورهای مردم با خواسته های آنها در تناقض باشد و یا بنوعی همراه نباشد نمی توان انتظار داشت که حرکتهای مدنی و اجتماعی از هر نوعی و به هر منظوری به سر منزل مقصود برسد
فاصله قدرت ، نابرابری جنسیتی ، فردگرایی و ضعف آینده نگری فقط جنبه هایی آشکار شده از فرهنگ امروزی جامعه ماست
میتوان حدس زد که آینده مملکت به تاثیر فرهنگی پیشقراولان آگاهی بیشتر از هر چیز دیگر بستگی دارد
گذر از من شدن و ما شدن بدرستی در لایه های فکری جامعه ایرانی صورت نگرفته است
به نظر من آینده این مملکت را در خیابانها و کوچه های شهر نمیتوان یافت ، که بارها امتحان شده و نتایج دلخواه حاصل نشده است ، آینده ایران در گرو توسعه نگرش جامعه ایرانی ست که در ذهن مردم این مرز و بوم باید یافت
شکستن قالبهای رایج فرهنگی و فکری و توسعه فکر و اندیشه فارغ از هرگونه پیش داوری و محدودیت نیاز اصلی جامعه ماست
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

شب زنده داری

داستانی داریم ما با این شب و روز در ولایت غربت که نگو و نپرس
دیگه کم کم داریم جغد میشیم شب زنده دار و روز بیدار.
اختلاف چهار و نیم ساعته با ایران ، آب و هوای یکسان و بدون تغییر استوایی ، زندگی دانشجویی ، درس و کتاب ، شب نشینی ایرانی ، چای و آجیل ، غذای سنگین ، تلویزیون و رادیوهای فارسی زبان اینترنتی ، یاهو چت و اسکایپی ، گشت و گذار الکی و گهگاه غیرالکی در فضای مجازی و بی فیلتر اینترنت ، داشت یادم میرفت فیس بوک و ... همه با هم مقصرند در این بی خوابی شبانه ما ایرانیان مقیم استوا

۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

نوع دوستی یا کبوتر دوستی !

براستی که چه دنیایی شده . بس عجیب و غریب .
چند روز پیش در جریان مسابقه فوتبال بین استقلال و تراکتورسازی، یکی از تماشاگران استقلالی که زورش به بازیکنان ، مربیان فعلی و سابق ، مدیرعامل و ... تیم محبوبش نمیرسید، کله یک کبوتر بخت برگشته رنگ شده را کند. در همین راستا از آن روز انواع و اقسام پیغام و پیشنهاد در راستای نکوهش این حرکت و دلداری جامعه کبوتران مقیم مرکز در رسانه های دیداری و نوشتاری بچشم میخورد . خلاصه که صاحب منصب و بزرگان، در جنب و جوشند به منظور پیدا کردن راه حل برای حل چالشهای میان انسان و کبوتر پس از این ماجرا .
امروز هم درصفحه سوم روزنامه خبر ورزشی، از قول عضو جدید و منتصب فرهنگسرای هنر جناب آقای جهانگیر خان الماسی اینطور نقل شده است :" با دیدن صحنه کشته شدن یک کبوتر خیلی متاثر شدم و از ته دل افسوس خوردم برای آنهایی که نام انسان را بر خود یدک میکشند ". و در ادامه پیشنهادی از ایشان .
قبول، کار آن تماشاگر یا بقولی تماشاگرنما بد و بسیار ناپسندیده.
اما یکی نیست به این هنرمند عزیز و حساس که یواش یواش داره از پله های ترقی سیاسی هم بالا میره ،بگه عزیز جان قربان آن روح حساس و حس حیوان دوستیت بشم . کاش یکم هم نوع دوستی !!
آخه آقای بازیگر چرا آنروزها که جوانان این مرز و بوم به ناحق در همین خیابانهای شهرمان به خاک و خون کشیده شدند و تصاویرش سوهان روح یک ملت شد ، جنابعالی در راستای حمایت از همنوع پیغامی نداده و از ته دل افسوس نخوردید . چرا آنروز دم از نام انسان و انسانیت نزدید . آیا از آن نهی و از این نفعی ؟!
براستی که بس دنیای عجیبی است .

۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

اینم اسمشو میزارم بدون شرح !

نمیدونم که این عکس واقعی بوده یا که جعلی .
نمیدونم چرا این عکس برام جالب بود . احساس میکنم پشت این عکس یک دنیا حرفه .
بهتره هیچ قضاوتی نکنم .
اینم اسمشو میزارم بدون شرح !


۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

کار ايران با خداست .

"باقرارگرفتن ایران در لیست"کشورهای خطرناک" ازاین پس ورود وخروج ایرانیان درفرودگاه مورد بررسی بیشتری قرارمیگیرند
امروز روزنامه ی استار در مالزی خبر صفحه ی اول خود را به اظهارات رییس اداره ی مهاجرت کشور مبنی بر افزایش بازرسی ها و کنترل مسافران خارجی 14 کشور اختصاص داده است.
در این گزارش آمده است که استرالیا و آمریکا با ارائه ی لیست 14 کشور از آن ها با عنوان ملت های خطرناک نام برده و خواستار کنترل بیشتر ورود و خروج مسافران آن شده است.
در این لیست ایران نیز در کنار کشورهای افغانستان، الجزایر، عراق، لبنان، لیبی، نیجریه، پاکستان، عربستان سعودی، سومالی، یمن، سودان، سوریه و کوبا قرار دارد.
رییس اداره مهاجرت مالزی با اشاره به لیست مذکور گفت: این لیست پیش از این توسط آمریکا و استرالیا در اختیار ما قرار گرفته بود اما اکنون چند کشور به آن اضافه شده است. وی افزود بنا به ملاحضات دیپلماتیک ما این لیست را پیش از این مخفی نگه داشته بودیم.
داتوک عبدالرحمن عثمان گفت: هم اکنون همه باید به حالت آماده باش در بیایند چرا که به تعدا د این کشورها اضافه شده است. هر چند ما پیش از این در کنترل های خود دقت کافی را داشته ایم اما از این پس آن را افزایش خواهیم داد. وی بدون ذکر نام کشوری گفت ما سال هاست که با مقامات دو کشور موجود دراین لیست مذاکره داریم اما نمی توانیم به صراحت آن ها را از این لیست حذف کنیم چرا که نباید نسبت به سایر کشورها تبعیضی قائل شویم."

عجب دنیایی شده و آخر عاقبت مردمان تمدن کهن هم در دنیای مدرن دیدن داره ، خنده داره ، تاسف داره و در نهایت گریه .
خبر فوق بر درد و اندوه و افسوس ناشی از اوضاع و احوال درون وطن افزود .
گیرم که اینچنین خبرها و رفتارها کار استکبار و جهانخواران باشد . گیرم که قدرتهای بزرگ دنیا دست در دست هم چمقاق حقارت بر فرق سر ملت و کشور میزنند.
اما شاید تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها .
اینهمه کشور مسلمان و غیر مسلمان در دنیا . چرا ما باید در این لیست باشیم .
چرا به نظر میرسد هیچ مقامی و مسئولی هیچ توضیحی بغیر از توطئه دشمنان برای اینچنین توهین هایی ندارد .
میدانم که دوستان بسیاری دهان به نقد خواهند گشود که در این شرایط مملکت چه دل خجسته ای دارم من .
شاید هم حق بر گردن آنها باشد .
هرچه هست از قامت ناساز بي‌اندام ماست
کار ايران با خداست

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

شایسته سالاری

آيت‌الله محمدصادق حائري شيرازي، عضو خبرگان رهبري، در بازديد از فدراسيون تيراندازي جمهوري اسلامي ايران، پيشنهاد عضويت در هيئت‌ رئيسه اين فدارسيون را پذيرفت. (سایت خبری فرارو)

نمیدونم این خبر راسته یا دروغ ! اما من که کلی جا خوردم .
این که میگن تو مملکت ما هیچ کس سر جای خودش نیست . اینکه میگن عدم شایسته سالاری .
آخه بابا توی این مملکت ما چه خبره ؟
مگه میشه که قهرمان تیراندازی بره توی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ؟ معلوم نمیشه و نباید بشه . اگه شد ایراد داره .

شایدم من اشتباه فکر میکنم .
خدا رو چی دیدی شاید از برکت وجود ایشان در المپیک آینده کلی مدال در رشته تیراندازی نصیبمون شد و روسیاهیش موند برای من .

۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

از ماست که بر ماست

بارها شده که مطالب گوناگونی در مورد اعتبار پاسپورت ایرانی و مقایسه آن با دیگر کشورها خوانده و شنیده ام .
در این که پاسپورت ما اعتبار بسیار اندکی دارد و این موضوع برای من و امثال من ثابت شده است شکی نیست . همین که تا بخوای تکون بخوری نیازمند گرفتن ویزا هستی و تازه وقتی ویزا میگیری تن و بدنت باید در ورودی های کشورهای کوچک و بزرگ بلرزه و از بازرسی های آزاردهنده و از همه بد تر انگشت نگاری خفت آور حالت بهم میخوره ،اعتبار ما به عنوان ایرانی کاملا مشهود است . اما دلیل و برهان ؟
طبق معمول جواب بسیار ساده و راحت سیاست است و عدم کفایت دولت .
قبول که نقش سیاست و شرایط حاکم بر مملکت ما در این گونه مسائل بسیار پررنگ است اما خودمان هم بی تقصیر نیستیم .
دیروز که روزنامه میخوندم باز هم خبر دستگیری دو باند قاچاق مواد مخدر ایرانی در مالزی و تایلند از اهم اخبار بود . در چند ماه گذشته در جنوب شرق آسیا تقریبا هر هفته خبر دستگیری اتباع ایرانی (متاسفانه برخی از دوستان دانشجو هم) به جرم حمل و پخش مواد مخدر در تیترهای نوشتاری و تصویری خودنمایی میکند . این موضوع آنچنان جلب توجه کرده که دوستانی از دیگر ملیتها هم گهگاه با کنجکاوی علت و دلیل آنرا از ما جویا میشن.
خوب واقفم که بررسی این گونه مسائل اجتماعی به همین راحتی نیست و عوامل گوناگون جغرافیایی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی دخیل هستند .
اما اینکه کشورهایی بسیار بدبخت تر از ما در هر یک از عوامل فوق در دنیا وجود دارد که کمتر دچار اینگونه معضلات هستند نیز قابل تامل است .
خلاصه که دیروز دوباره درگیر این فکر بودم که آخر عاقبت قوم ایرانی چه میشود . به نظر میرسد خودمان تیشه بر ریشه خودمان میزنیم و از ماست که بر ماست .